ستون

ستون

یادداشتهایی بصورت پراکنده در زمینه های مختلف
ستون

ستون

یادداشتهایی بصورت پراکنده در زمینه های مختلف

قول و تعهد

در میان مردم بخصوص کوچه بازاری از قدیم تا جدید تعهد و قول یک تقدس و جایگاه ویژه ای دارد. البته اکثرا هم با اینکه همه به آن احترام می گذارند و سینه چاک می کنند ولی نوبت خودشان که باشد .. مرگ خوبه واسه همسایه.

نمی دانم شاید خودم هم چنین عملی از من سر میزند خبر ندارم این را باید دیگران مرا قضاوت کنند ولی خودم را آدم متعهد به قول می دانم ؛ تا آنجا که ..

پسرم یگ چنین حالت دارد وقتی مدتی پیش از من پولی خواست و من قول دادم تهیه کنم گمانم دو روزی تاخیر افتاد آمد که ای بابا قول تعهد .. پشتم خالی کردی و و و ...

امروز آمد ساعت ۳ ظهر که ماشین را می خواهم پرسیدم تا کی؟

با سوال جوابم می دهد جایی می خواهید بروید؟

آخر من و پیرزن کجا داریم برویم غیر بازار یا اتکا.

گفتم بازار.

- نیم ساعت برگشتم ... البته همیشه این را می گوید. فقط گفتم یازده شب نیایی یک جوری بیا که بشود بازار رفت. با خانمش رفت.

پسرم طبقه دوم منزلم به صورت مستقل زندگی می کند ولی در همه چیز با ما شریک فرزند است دیگر.

اما زمانی برگشت که دیگر وقت بازار نبود و نیم ساعتش سه ساعت شده بود. پرسیدم چرا؟

- شد دیگر.

چی بگویم شد دیگر و لبخد زدم.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.