ستون

ستون

یادداشتهایی بصورت پراکنده در زمینه های مختلف
ستون

ستون

یادداشتهایی بصورت پراکنده در زمینه های مختلف

از سر بی حوصلگی !



دارم یک فیلمی رو نگاه می کنم که خیلی مزخرفه به اسم جلاد سر و ته نداره ولی میبینیم چون حوصله نیست اما تلوزیون روشنه و برق هم مصرف می کنه . فردا قبض برق ۵۰ هزار تومانی میاد من بایستی پرداختش کنم واقعا این انصافه. گفتم انصاف یادم افتاد که یه فوحش زشتی نثار نانوای محلمون بکنم که از بسکه نان خمیری با آرد سفید بخوردمون داد که همه اهل محل چاق و دیابتی شدند از جمله خودم. باید برم آزمایش بدم ببینم که قندم چقدر بالاست.  نمیدونم رستم دستان که میگفتند برای یک وعده غذاش یه گورخر نوش جان میکرد چرا چربی خون و قند و چربی کبد نگرفت و من تو کل عمرم رو هم جمع کنی اندازه یه گوسفند گوشت نخوردم و چربی اصلا دوست ندارم چطوری چربی خونم یعنی گلیسیرید به بالای هزار رسیده.  

چرندیات گفتن زیاده کاشکی یه زیدی پیدا میشد یه حالی میداد .. اینم از من بر نمیاد چون اصلا اهلش نیستم پس بهتره کپم بزارم و بمیرم یعنی بخوابم بهتره آره !!!

اما نه بجاش کلیپ بالا را دیدم حالم بهتر شد .

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.