امروز حدود یازده صبح برای یک کار بانکی ماشینم را از حیاط منزل بیون آوردم و رفتم دنبال کارم. هنگام برگشت به محض پیچیدن داخل کوچه از دیدن تجمع مردم و ماشین گشت پلیس یکه خوردم بخصوص که این تجمع دقیق روبروی خانه ی ما بود. به سختی همان نزدیکیها جای پارک گیر آوردم و ماشین را پارک کردم. اولین کارم به سمت خانه رفتم که خوشبختانه مربوط به ما نبوداما خانمم را بین مردم دیدم و به طرفش رفتم و علت تجمع مردم و آمدن پلیس را جویا شدم. با سر روبروی خودمان، خانه همسایه روبرو که ترافیک سنگین انسانی بود را نشان داد و گفت جنازه یک مرد افتاده می گویند سنگ کوب کرده است. بعد افزود: "تو وقتی رفتی ندیدیش؟" من چیزی ندیده بودم پشت سرم یک تاکسی بار که متعلق به همان همسایه بود پارک شده بود. تحقیقات اولیه نشان میداد که از فوت نامبرده حدود 5 ساعت گذشته بوده و میان دوتا ماشین کنار هم پارک شده افتاده بوده. بهرحال جنازه مرد فوت شده، در میان غوغا و جیغهای زنان خانواده اش بردند. به خانواده اش از طریق موبایلش افسر اعزامی تحقیق کلانتری، خبرداده بود.
همه همسایه ها متاثر شده بودند و کسی آن بنده خدا را نمی شناخت. ظاهرا 31 ساله بود و همسر و یک بچه داشت.
خدا رحمتش کند.